فرشتگان دنا سوار

در مسیر مسافرت، در یک پارکینگ خلوت کنار جاده ایستادیم که استراحتی کنیم. دو جوان دنا سوار، شاید فقط چند دقیقه قبل از خروج ما آمدند. یعنی زمانی که ما داشتیم زیرانداز و چایی و بیسکویت را جمع می‌کردیم که دوباره عازم جاده شویم. بعد از چند دقیقه از شروع حرکت، متوجه شدم که علیرغم … Read more

رمضان و دیدار یار غائب

دیدار یار غائب، دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان، بر تشنه‌ای ببارد ای بوی آشنایی دانستم از کجایی پیغام وصل جانان پیوند روح دارد   نمی‌دانم تا کنون کسی این غزل سعدی را برای رمضان استفاده کرده یا خیر. چندان تفاوت نمی‌کند. سالی که گذشت، خبرها و رویدادهای ناگوار بسیاری بر ایران و … Read more

قهرمان

امروز دخترم (و به تقلید از او، پسرکم) شنل پوشیده بودند و مثلا قهرمان یا شخصیت خاصی شده بودند. از من و همسرم پرسیدند که ما (قهرمان‌ها) چه کاری می‌توانیم برای شما انجام بدهیم؟ من هم گفتم باباجان همین که اسباب‌بازی‌هایتان را که در اتاق ریخته مرتب کنید عالی است و من و مامان ممنون … Read more

ما مردم خوب

آن قدر در معرض خبرهای منفی و اتفاقات بد هستیم که گاهی لازم می‌شود به یاد خودمان بیاورم که چقدر خوبیم. پنج شش سال است با جمعی از دوستان هر ماه کمک‌هایی را جمع‌آوری می‌کنیم و به دست نیازمندانی می‌رسانیم. این کاری است که هزاران هزار ایرانی، علیرغم شرایط سخت اقتصادی که گریبانگیر ما شده، … Read more

بهترین رمضان که تجربه کرده‌ام

بهترین رمضان که تجربه کرده ام

راستش را بخواهید سخت‌ترین و البته یکی از بهترین رمضان‌های عمرم را در سال اول زندگیم در دبی تجربه کرده‌ام. سال اول حضورم در دبی بود. ماه رمضانی همزمان با پاییز ۱۳۸۳. در محل کارم شرایط مالی خوبی نداشتیم و برای گذران زندگی، در محل دیگری هم کار می‌کردم که سه ماه یکبار به من … Read more

زن خانه‌دار که مشکلی ندارد!

رفتم شیر محلی بخرم، شیرفروش شکایت می‌کرد که الان یکی با فرزندش آمد، کودک ظرف دوغ محلی ما را روی زمین ریخت. با زحمت تمیز کردم که مغازه را بو برندارد. اصلا معلوم نیست حواسش کجا بود. گفتم مردم این روزها گرفتارند. صدها مشکل دارند. گفت نه بابا مشکل نداشت. یک زن خانه‌دار بود!   … Read more

کرونا ، کوچه‌گردی و رفاقت با همسایه‌ها

این روزها که شاید به دلیل کرونا کارها و مشتریانم خیلی زیاد شده، برنامه‌ی منظمی که همه‌روزه سروقت انجام می‌دهم بردن دو فرزندم به کوچه است. آنها را به بوستان و پارک که نمی‌شود برد. پسرک هم که قبلا کوچکتر بود و با خانه‌نشینی مشکلی نداشت، الان که ده‌ماهه و دَدَری شده، لباس‌پوشیدن بابا را … Read more

رمضان و بی‌بهانگی

امروز داشتم فکر می‌کردم خدا را به این بهانه شکر کنم که ۲۸ سال است هیچ بهانه‌ای برای روزه‌نگرفتن برای من نگذاشته است! جسم سالم و مقاوم، شغل‌های سازگار با روزه،  والدین خوب، خانواده خوب، اشتیاق باطنی  … حتی در روزگاری از عمر که کاملا دینداری را کنار گذاشته بودم تا درباره‌ی دین و ایمان … Read more

آدم‌بودن و فرشته‌شدن

بیش از شصت سال پیش، یکی از نوزادان اقوام ما از نعمت شیر مادر محروم می‌شود. زن‎دایی خدابیامرزم که خودش هم فرزند داشته، در کمال بزرگواری هرروز برای آن نوزاد ظرفی از شیر خود کنار می گذاشته است. پدرم هم که بچه محصل بوده، در سرما و گرما حدود یکسال پیاده می‌رفته و آن شیر … Read more

بچه‌داری، محرم و شرط اصلی عاشقی!

از وقتی پسرک ما آمده ، من و همسرم فرصت نکرده‌ایم استراحت مناسبی داشته باشیم. طبیعتا بزرگ‌کردن نوزاد تا مدتی گرفتاری‌های خاص خودش را دارد. امروز که از دو صبح بیدار بودم و هرگاه می‌شد پشت کامپیوتر هم می‌نشستم تا کارهای مشتریانم را هم انجام دهم، قدری عمیق‌تر به مساله نگاه کردم. این که تفاوت … Read more

مانعی که جلوی رشد را می‌گیرد

اوایل دهه‌ی هشتاد، اوج دوران وبلاگ‌نویسی بود. بهمن ۸۱ بود که اولین مطلبم را در پرشین بلاگ منتشر کردم و تا سال ۱۳۹۵ به طور مرتب در آن مطلب می‌گذاشتم. اولین یادداشت من این بود: میان‌بر۱ – پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۱ با سلام. بعضی وقت‌ها به افکار و اعمال گذشته‌ام نگاه می‌کنم و از اونا … Read more

برای دکتر بسکی

یکی از دوستان که می‌تواند حس و حال موجودات زنده را درک کند می‌گوید چندی پیش از درخت گردویی که در حیاط شرکتی بود حالش را پرسیدم. درخت گفت سه سال است که از بی‌توجهی دیگران ناراحت است. پرسیدم با این درخت چه کرده‌اید؟ مدیر شرکت گفت ما کاری نکرده‌ایم و تازه به این محل … Read more

تنهایی خوب تنهایی بد

یادم هست زمانی که در مدرسه‌ای مسئولیت خدمات کامپیوتری را داشتم گاهی زنگ تفریح به دفتر مدرسه سر می‌زدم. اگر در آن لحظات معلم یا معاونی مشغول غرزدن بود بلافاصله دفتر را ترک می‌کردم و ترجیح می‌دادم همان ساعت استراحت را هم به رفع مشکلات کامپیوتری محل کار بگذرانم تا این که منفی ببینم و … Read more

قدرت واژه‌ی چگونه

بسیار پیش می‌آید که در معرض یک آموزش قرار می‌گیریم، ولی چون آمادگی لازم را نداریم، متوجه اهمیت آن آموزش نمی‌شویم. برای همین ممکن است صدها نفر یک جمله‌ی ارزشمند را بخوانند، ولی تنها دو سه نفر از آن جمله به شکل عملی در زندگی خود استفاده کنند. شاید برای همین است که گفته می‌شود … Read more