در مسیر مسافرت، در یک پارکینگ خلوت کنار جاده ایستادیم که استراحتی کنیم. دو جوان دنا سوار، شاید فقط چند دقیقه قبل از خروج ما آمدند. یعنی زمانی که ما داشتیم زیرانداز و چایی و بیسکویت را جمع میکردیم که دوباره عازم جاده شویم.
بعد از چند دقیقه از شروع حرکت، متوجه شدم که علیرغم این که خوب رانندگی میکنم و در خط سرعت هم نیستم که مزاحم کسی باشم، یک دنا از دور مرتب چراغ میدهد و با سرعت بسیار زیادی دارد به سمت ما میآید. فکر کردم شاید از این خودروهایی هست که علاقه به سرعت زیاد و چراغدادن دارند. با خودم گفتم خوب برادر من، خط سرعت که باز است. برو. خلاصه این که که آن دو نفر با هر زحمتی بود خود را به ما رساندند و فریاد زدند که باک بنزین شما نشتی دارد و رفتند.
شخصا از آن دسته از افراد هستم که همیشه قبل از سفر، سلامت ماشین را بررسی میکنم. خیلی برایم عجیب بود. فکر کردم شاید اشتباه کردهاند. در اولین پارکینگ بعدی جاده، کناری ایستادیم و بررسی کردیم. بله! چکهکردن نبستا زیاد بنزین از کف خودرو، کاملا واضح بود. با همسرم و دو کودک در جادهی کویری، یک ساعت مانده به غروب آفتاب و خوشبختانه نزدیک به یک شهر … شرایط سختی بود.
بعد از مشورت تلفنی با چند نفر از اقوام خبره، متوجه شدم که میتوان بیست کیلومتر باقیمانده تا شهر بعدی را بدون نگرانی رانندگی کرد. خود را به اولین شهر بین راه رساندیم و معلوم شد شیلنگی که کف خودرو کنار باک قرار دارد احتمالا به دلیل فرسودگی، چاک خورده و باعث ریزش بنزین شده است.
آن فرشتگان دنا سوار، حتی استراحت نکرده بودند. بلکه از روی وظیفهی انسانی، به محض دیدن بنزینی که از خودرو ما به جا مانده بود، از استراحت خود چشمپوشی کرده بودند که جلوی خطری احتمالی را بگیرند. در حالی که مانند افراد نامسئول، میتوانستند با یک «به من چه»، به استراحت خود بپردازند. هرکجا که هستند آرزو میکنم همچنان فرشته بمانند !