بهترین رمضان که تجربه کرده‌ام

راستش را بخواهید سخت‌ترین و البته یکی از بهترین رمضان‌های عمرم را در سال اول زندگیم در دبی تجربه کرده‌ام.

سال اول حضورم در دبی بود. ماه رمضانی همزمان با پاییز ۱۳۸۳. در محل کارم شرایط مالی خوبی نداشتیم و برای گذران زندگی، در محل دیگری هم کار می‌کردم که سه ماه یکبار به من دستمزد می‌دادند. در یک اتاق خیلی خیلی کوچک زندگی می‌کردم که بخشی از یک آپارتمان بود و هر اتاقش در دست جوانان مجردی مثل خودم. اجاره‌ی آن اتاق را هم که ماهی هزار درهم بود به‌سختی می‌دادم. اجاره‌ها آنقدر گران شده بود که خوشحال بودم که با چنین قیمتی یک اتاق نصیبم شده است! قرار بود چند ماه بعدش برای عقد ازدواج، سفری به ایران هم بکنم، در حالی که شرایطم طوری بود که نمی‌دانستم تا چند ماه آینده اصولا از نظر مالی و روحی دوام خواهم آورد یا نه.

از ابتدای صبح تا نیمه‌شب مشغول کار در آن دو محل بودم و نیمه‌شب با هر سختی که بود برای خودم سحری درست می‌کردم و گاه همان موقع می‌خوردم، چون دیگر رمقی برای سحر بیدار شدن نداشتم. باور کنید حتی یادم نیست که افطار چه می‌کردم، چون معمولا در ساعت افطار هم مشغول کار بودم. کار هر دو محل بسیار دشوار و فرسایشی بود. افرادی که تجربه‌ی مهاجرت دارند می‌دانند که سال‌های اولیه‌ی زندگی در غربت چقدر می‌تواند دشوار باشد.

چه بسیار از ما که اعتمادمان به موجودی حساب بانکی یا ملک و زمین و دوست و آشنایی که داریم، بیش از اعتماد ما به خداوند باشد. شاید لازم باشد لحظاتی در زندگی هریک از ما فرا برسد که نه خانواده، نه حساب بانکی، نه پس‌انداز مطمئن، نه دوست و آشنا … هیچیک نتوانند به دادت برسند و قوت قلبت باشند. آن وقت فقط تو هستی و آن رفیق یگانه.

آن رمضان، یکی از بهترین رمضان‌های من بود، چرا که به معنای واقعی کلمه درک می‌کردم به جز او هیچکس را ندارم. آن رمضان وقتی می‌گفتم «یا رفیق من لا رفیق له» از ته دل می‌فهمیدم یعنی چه. هنوز بوی شرجی آن سحرها را که از ایوان وارد اتاق محقرم می‌شدد به‌خوبی به خاطر دارم.

هنوز نمی‌دانم چگونه همه‌چیز به شکلی عالی درست شد، چگونه با کمترین نگرانی ازدواج کردم و برکت‌ها به زندگیم سرازیر شدند … و دهها چگونه دیگر همگی حل شدند، ولی می‌دانم که خداوند شرط رفاقت را تمام و کمال به‌جا می‌آورد.

کریمی است که برای گشاده‌دستی، هیچ پیش‌شرطی ندارد. بدون دربان و شرط و شروط، هفت روز هفته، ۲۴ ساعت شبانه‌روز میهمان می‌پذیرد و می‌نوازد. این تو و آن در خانه و آغوش همیشه باز او.

دیدگاهتان را بنویسید