حتما تو هم تجربه کردهای که بازکردن جعبهی کالایی که تازه خریدهای یا هدیهای که دریافت کردهای چه حس خوبی دارد. حس خوش تجربهی جدید، رسیدن به آن ناشناختهی داخل هدیه، بوی خوش کالای تر و تازه، پوشیدن آن لباس، امتحان کردن رایحهی آن عطر و ادکلن، کارکردن با گوشی جدید، ورقزدن کتاب یا مجلهای نو و استشمام بوی کاغذ … حتی بازکردن یک بستهی شکلات جدید که تا به حال امتحانش نکردهای …
این حس آنقدر خوشایند است که گروهی از مردم سراسر عمرشان در حال خرید و بازکردن هستند که دمبهدم این حس تکرار شود و البته، حتما تجربه کردهای که شور و شوق این بازکردنها، بهزودی فروکش میکند و همانی میشوی که پیش از این بودهای.
چندسالی است فهمیدهام که مهمترین جعبهای که باید مرتب باز شود و هدایایش هیچگاه تمام هم نمیشود، خود ما هستیم. اگر خیلی به دنبال بازکردن جعبههای دیگر هستی، معنی سادهاش این است که هنوز به خودت سر نزدهای. هرچه بیشتر به خودم سر بزنی جعبههای ناگشودهی بزرگتر و زیباتری خواهی یافت و از هدایای داخل آن بیشتر ذوقزده خواهی شد.
این کار نیاز به مراقبه دارد، نیاز به مطالعه، نیاز به خودشناسی، نیاز به دوستداشتن خود، نیاز به وقتگذاشتن برای خود، نیاز به خلوت با خود، نیاز به تمرین و پشتکار…
برای بسیاری از مردم، هراسانگیزتر از این نیست که با خودِ خودشان روبرو شوند. اگر از افرادی هستی که یک روز اخبار نبینی یا سرت را به کاری گرم نکنی و حواست را به آن جهان بیرونی پرت نکنی حالت بد میشود مطمئن شو که از جعبههای تودرتوی درونت بیخبری. هدایای بزرگ آنجا منتظر تو هستند.
به خودت سر بزن. حتی اگر ظاهرش را نمیپسندی، جعبهات را باز کن!