شخصی را میشناسم که دوبار در دورهی ابتدایی، سه بار در راهنمایی، سه سال برای تحصیلات دانشگاهی شکستهای پیدرپی خورد. در سی آزمون استخدامی رد شد. در استخدام ادارهی پلیس که از بین هر ۵ نفر ۴ نفر پذیرفته میشدند پذیرفته نشد. در استخدام یک رستوران که از بین ۲۵ نفر متقاضی، ۲۴ نفر نیرو میگرفت هم پذیرفته نشد. یعنی تنها شخصی بود که رد شد! ضمنا این شخص کوتاهقد بود و چهرهی زیبایی هم نداشت. اگر جای او بودیم چه میکردیم؟ احتمالا به زمین و زمان بد و بیراه میگفتیم یا معتاد میشدیم. البته این شخص سمج و مقاوم کسی جز «جک ما» ثروتمندترین مرد چین و بنیانگذار وب سایت علی بابا نیست.
(دو یادداشت دیگر من درباره جک ما: درآمدهای مجازی در دنیای واقعی (۷) داستان جک ما و رکورد علی بابا در روز مجردها)
*
پیرمرد شصت سالهای را هم میشناسم که زمانی که دولت مسیر جاده را عوض کرد، رستورانی که کنار جاده داشت متروکه شد. چون به جز روش خاصی برای پخت مرغ، هیچ کار دیگری هم بلد نبود سوار وانتش شد و ۱۰۰۹ بار جواب «نه» شنید تا شخصی حاضر شود حق امتیاز پخت مرغ او را بخرد. او میتوانست به دولت ناسزا بگوید، پیری و نداشتن مهارت را بهانه کند، با شنیدن چند جواب «نه» کنار بکشد، ولی همت کرد و هزار پاسخ منفی را به جان خرید تا امروزه رستورانهای مرغ کنتاکی وی، بیش از بیست هزار شعبه در سراسر جهان داشته باشد. او سرهنگ ساندرز، بنیانگذار امپراتوری غذایی KFC است.
*
اگر این دو مورد کافی نیستند میتوانم شخص دیگری را به یاد شما بیاورم که در مدرسه به عنوان یک شاگرد کودن شناخته میشد و حتی تحصیلات ابتدایی خود را تمام نکرد. این شخص با ۲۵۰۰ ثبت اختراع، کسی جز ادیسون بزرگ نیست.
*
در این یکی دو سال اخیر که به طور جدی روی رشد شخصی خودم کار و مطالعه میکنم متوجه شدهام یکی از بزرگترین دلایل موفقیت افراد آنست که از دیوار شکستها و رنجها و مشکلات فراوان، پلههایی برای رشد میسازند. همانطور که بزرگان موفقیت بهدرستی میگویند مشکلات اهمیت چندانی ندارند، واکنش ما به مشکلات است که اهمیت دارد.