آمدم سراغ خودرو، دیدم یک کاغذ کوچک گلگلی با دستخطی کودکانه روی شیشهی جلو است:
«با سلام رانندهی ماشین. ما با چرخ بهآرامی به آینهی ماشین شما زدیم. ضرخواهی میکنیم.»
آینهها را بررسی کردم. مشکلی نداشتند. کودکی دوچرخهسوار حین بازی در کوچه به آینهی خودرو برخورد کرده بود و چقدر حس مسئولیت داشت که وقت گذاشته بود برای عذرخواهی یا به قول خودش «ضرخواهی!»
چقدر حالم خوب شد.
چقدر خدا را شکر کردم.
چقدر خوشحال شدم.
کودکان به گفتهی مسیح، به ملکوت خداوند نزدیکترند. این کودک و کودکانی مانند او –اگر ما بزرگترهای نابهنجار اجازه بدهیم- در آینده چه انسانهای بزرگ، چه اشخاص با مسئولیت، شریف و ارجمندی خواهند شد. همینالان هم هستند. از بسیاری از بزرگسالانی که همهروزه میبینیم مسئولیتپذیرتر و شریفتر و پاسخگوتر. خدا چنین کودکانی را حفظ کند و صدها درود بر والدینی که چنین فرزندانی تربیت میکنند.
* تا من و همسرم خواستیم از این یادداشت ارزشمند عکس بگیریم، دخترک ما آن را تجزیه کرد! هر طور بود با چسب، قدری آن را به حالت عادی برگرداندیم تا شما هم از این حال خوب، بینصیب نمانید.