کاش به جای تمام دروس مدرسه، همین یک درس را به من می‌آموختند

یادداشت تازه‌ی من برای کانال تفکر سیستمی

زمانی که هشت سالم بود ناظم دبستان ما که مرا خیلی دوست داشت پیگیری کرد که از تهران برایم آزمون تیزهوشان ارسال شود. اوایل دهه‌ی شصت، در شهرستان‌ها مدرسه‌ی تیزهوشان نبود. من در آن آزمون قبول شدم و ایشان خیلی اصرار داشت که به تیزهوشان تهران بروم. طبیعتاً نه خودم و نه خانواده‌ام آمادگی این دوری را نداشتیم و این‌گونه بود که تا پایان دوران تحصیل، در مدارس معمولی ماندم و یک تیزهوش رسمی نشدم که نشدم!

تفکیک کاملاً نادرست شاگردان کلاس به شاگرد زرنگ و شاگرد تنبل را به‌خوبی به یاد دارم. به یاد دارم که در تمام دوران مدرسه، معلمان چه تأکیدی روی هوش و استعداد من می‌کردند و چطور باورهایم این‌طور شکل می‌گرفت که چه فرد خاصی هستم. گمان می‌کردم با هوش خودم از پس تمام کارها برمی‌آیم. زمان گذشت و در دانشگاه، به نسبت دوران مدرسه، دچار افت تحصیلی شدم، ولی موفقیت‌های بزرگ دیگری در مدیریت فعالیت‌های دانشجویی و ارتباط با دیگران کسب کردم.

باور نادرست اهمیت آی‌کیو که سال‌ها در ذهن و ضمیر من حک شده بود باعث شد هرگاه فعالیتی را شروع می‌کردم، اگر در زمانی کم به نتیجه نمی‌رسیدم رهایش کنم. چه بسیار کارها که نیمه‌تمام رها شد و چه بسیار تلاش‌ها که به سرانجامی نرسید. جمله‌ی ادیسون را می‌خواندم که اختراع یعنی ۱۰ درصد الهام و ۹۰ درصد پافشاری، ولی درکش نمی‌کردم. موفقیت شاگردتنبل‌های (!) دوران مدرسه را در کسب‌وکار و فعالیت‌های گوناگون می‌دیدم و درک نمی‌کردم که چرا این‌قدر از من موفق‌ترند.

?

این روزها بیش از هرزمانی می‌دانم که داشتن به‌اصطلاح هوش و استعداد و آی‌کیو، هیچ تضمینی برای موفقیت در ابعاد مختلف زندگی نیست. چه بسیار تیزهوشان را می‌شناسم که دلسرد و بی‌انگیزه و ناموفق هستند. چه بسیار استعدادها که راضی به یک زندگی روزمره، کارمندی می‌کنند و هیچ انگیزه‌ای برای شناخت توانایی‌های خود ندارند. این روزها می‌دانم که موفقیت بیش از آن‌که هوش-محور باشد، مدیون اراده و پشتکار و خودباوری است. پشتکار و استمرار، جواهری است که در فرهنگ امروز ما ایرانیان، قدر و قیمتی ندارد.

قانونی وضع می‌شود، یک ماه با قوت اجرا و سپس و رها می‌شود، طرح خوبی مطرح می‌شود، دو هفته در بوق و کرنا و سپس رها می‌شود، معلمی یک کار خوب را در یک کلاس شروع می‌کند، بعد از دو سه جلسه رهایش می‌کند، کودکی دو هفته برای مسواک‌زدن تشویق می‌شود و بعد دوباره رها می‌شود، پدر و مادری بارها برای سحرخیزی یا برنامه‌های مناسب خانوادگی برنامه‌ریزی می‌کنند و بعد از یکی دو هفته سرد می‌شوند، افراد بسیاری برای تناسب‌اندام برنامه‌ریزی می‌کنند، ولی چون افق بلندمدت ندارند بعد از دو هفته رژیم گرفتن یا ورزش‌کردن، رها می‌کنند و به روال سابق خود بازمی‌گردند.

زندگی روزمره‌ی ما، سرشار از کارهای نیمه‌تمام است. ما برای پشتکار برنامه‌ریزی نشده‌ایم و این بار اهمال را تا بزرگ‌سالی بر دوش می‌کشیم. ما اهمیت این مسئله را درک نکرده‌ایم که حتی اگر رختخواب خود را بلافاصله بعد از بیدارشدن جمع نکنی، ضمیر ناخودآگاهت برای بی‌ارادگی برنامه‌ریزی می‌شود. ما هرگز متوجه نشده‌ایم که یکی از دلایل تکرار در آموزه‌های دینی مانند نماز، تقویت اراده و پشتکار است. ما تمام این کارها را سرسری انجام می‌دهیم و باز به برنامه‌ریزی ذهنی خودمان برمی‌گردیم: اهمال!

انسانی که از کودکی قدر و قیمت «استمرار» را نداند، یا تا روز آخر عمر در انتظار راه‌های میان‌بر و درآمدها و موفقیت‌های یک‌شبه و دوا و درمان‌ها و راه‌حل‌های فوری خواهد ماند یا در حالت خوش‌بینانه خداوند به او لطف خواهد کرد و با تلاش بسیار، عادت به «استمرار» را در بزرگ‌سالی برای خود ایجاد خواهد کرد که البته کار ساده‌ای هم نیست.

برای کشف راز موفقیت، به دنبال اسرار عجیب‌وغریب نباشید. رمز موفقیت بسیاری از انسان‌ها، شرکت‌ها و ملت‌ها، تداوم کارهای خوب کوچک در درازمدت است. تمام ورزشکاران بسیار موفق دنیا، یک برنامه‌ی سخت‌گیرانه‌ی درازمدت برای هرروز خود دارند. گاه حرکت یا مهارتی را برای چندین سال، هرروز به مدت صدها و هزاران بار انجام می‌دهند.

?

خیلی دوست دارم به فرزندم کمک کنم که اگر فقط و فقط یک عادت در دوران کودکی خود می‌سازد، باور به اهمیت پشتکار و استمرار باشد. باور به این‌که با تکرار عادت‌های خوب کوچک در درازمدت، چه انسان موفقی خواهد شد. این‌که هر موفقیتی را بخواهد می‌تواند کسب کند، به هرکجا که بخواهد می‌تواند برسد، به شرط آن‌که اراده کند و به اندازه‌ی کافی همت داشته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید