چرا اختلاس نمی‌کنیم؟

تالیف برای کانال تلگرامی تفکر سیستمی

مردمی را می‌شناسیم که به اندازه‌ی یک راهنمازدن، به اندازه‌ی یک رعایت چراغ قرمز، به اندازه‌ی یک نینداختن زباله در خیابان و محیط زیست، به اندازه‌ی انتظار در صف بانک و نانوایی، به اندازه‌ی درنگی برای عبور شخصی کهنسال از درب مترو … در همین حد و حدود کوچک که چند ثانیه و چند دقیقه زحمت دارد، برای وقت و نوبت و حقوق دیگران ارزش قائل هستند.

افرادی هم این‌گونه نیستند و اتفاقا همین دسته‌ی دوم معمولا با چه هیجانی در یک جمع یا میهمانی صحبت از آن می‌کنند که همه دزد شده‌اند و اختلاس بیداد می‌کند و … از این عزیزان باید پرسید که دوست عزیز، شما که بر یک وسوسه‌ی ساده‌ی احترام به حق دیگران در صف نانوایی نمی‌توانی غلبه کنی، چطور توقع داری دیگری از میلیاردها پول بگذرد؟ انگشت اتهام به سمت دیگران گرفتن بسیار ساده است، رفتار روزانه‌ی خودت را هم بررسی کرده‌ای؟

جمع‌هایی را دیده‌ایم که در آن خوراکی خوشمزه (و محدودی) برای بزرگسالان و کودکان آورده می‌شود. چقدر دیدن این صحنه دلچسب است که بزرگتری بگوید «اول بچه‌ها!» و بعد که مطمئن شد کودکان آن خوراکی را برداشته‌اند بگوید حالا من. کسی که در حد یک خوراکی ساده خویشتن‌دار باشد، می‌تواند از خوراکی‌های بزرگتر و اموال بزرگ‌تر نیز بگذرد.

این پرهیزکاری‌های جزئی هستند که به‌تدریج ما را برای خویشتن‌داری‌های بزرگتر آماده می‌کنند. همان‌طور که نمی‌توان توقع داشت که شخصی که روزی یک دقیقه هم نمی‌دود، در مسابقه‌ی دو استقامت شرکت کند، کسی که در امور کوچک فاقد تقواست، آمادگی تقوا در سطوح بزرگتر را نیز نخواهد داشت.

نگرش سیستمی به ما نشان می‌دهد که همه‌ی ما می‌توانیم کمابیش رفتاری اختلاس‌گرانه داشته باشیم. فقط اختیارات محدود فعلی ما این امکان را به ما نمی‌دهد! در حقیقت یک اختلاس‌گر در درون همه‌ی ما وجود دارد که اگر شرایط مساعدی بیابد، چه‌بسا فرصت را از دست ندهد.

?

«نگرش سیستمی به ما می‌گوید که برای فهمیدن مشکلات اساسی لازم است به مسائلی فراتر از اشتباهات فردی و یا بخت و اقبال نامساعد بپردازیم. باید از وقایع وشخصیت‌ها بالاتر برویم. باید به عمق ساختاری پی ببریم که اعمال افراد و شرایط را به گونه‌ای شکل می‌دهد که رویکردی اتفاق می‌افتد.» کتاب ارزشمند پنجمین فرمان، اثر پیتر سنگه

دیدگاهتان را بنویسید