امروز مشغول صحبت با یکی از آشنایان بودم و داشتم برایش میگفتم که اگر دیدگاه صحیحی نسبت به زندگی و مشکلات آن داشته باشیم خواهیم دانست که اصلاً قرار نیست زندگی بدون مشکل باشد. بلکه قرار است ما با حل مشکلات بزرگتر و قویتر شویم. اصلاً اگر مشکلات نباشند، رشد و پیشرفتی حاصل نخواهد شد. درست مثل کودکی که تا زمین نخورد، راه رفتن نخواهد آموخت. ناگهان ذهنم مرا به سمت روزگار زندگی در دبی برد و آن روزی که زلزله آمد.
بزرگراه شیخ زاید دبی، منطقه تجاری معروفی است که در دو طرف آن برجها و آسمانخراشهای متعددی وجود دارد و پر از دفاتر تجاری است. یک روز زمینلرزهای در حوالی هرمزگان رویداده بود و قدری دبی را هم لرزانده بود و ساکنان این برجهای تجاری عظیم، لرزش مختصری حس کرده بودند.
یادم هست که همان ساعت من با خودرو در حال عبور از شیخ زاید بودم و دیدم پیادهروهای جلوی این برجها پر از کارکنان دفاتر تجاری شده و صدها هندی، فیلیپینی، پاکستانی، عرب، اروپایی با هیجان و اضطراب با هم صحبت میکردند … ولی از ایرانیها کمتر خبری بود.
واقعیت این است که ایرانیهای ساکن دبی، عموماً آنقدر در طول زندگی خود بحرانهای دشواری مانند جنگ و تحریم و … را گذرانده بودند که یک لرزش کوچک ساختمان، کوچکترین ترسی در آنها ایجاد نکرده بود که به خودشان زحمت بدهند و دهها طبقه پایین بروند!
این روحیه را میشد بهراحتی در مناسبات تجاری هم دید؛ یعنی مشکلاتی که یک هندی یا فیلیپینی را زمینگیر میکرد و آنها نمیدانستند با آن مشکل چه کنند، برای ما ایرانیها دستکمی از یک جوک یا شوخی نداشت.
خدمت شخص ارجمندی بودم. ایشان گفت فراموش نکنید که اصلاً رویدادهای زندگی مهم نیستند، بلکه واکنش شما به این رویدادهاست که اهمیت دارد.