دخترم امروز چهارساله شد و خداوند را به خاطر این نعمت بسیار بزرگ، هزاران بار سپاسگزارم.
برای من حقیقتا جنیست فرزند کوچکترین اهمیتی ندارد، مهم آن است که دخترم در ابعاد گوناگون انسانی ببالد و رشد کند. خودش را بشناسد، خودش و دیگران را دوست داشته باشد، مثبت و مسئولیتپذیر بشود و باور کند که کنترل سرنوشت و زندگیاش در دستان خود اوست. تا جایی که بتوانم سعی خواهم کرد که از همان نوجوانی مستقل باشد و روی پای خودش بایستد.
من هرگز فرزندم را اسیر رقابتهای بیهوده نخواهم کرد، او را به اجبار به کلاسهای گوناگون نخواهم فرستاد و اجازه خواهم داد که در خردسالی اوقاتش را صرف بازی و شادی کند. به او فرصت خواهم داد که به شکل طبیعی درس بخواند و بزرگ شود. به او فرصت خواهم داد صحبتهای من یا معلمان خویش را چشمبسته نپذیرد و برای تفکرات خودش ارزش قائل باشد. او را برای شاگرداول شدن تحت فشار نخواهم گذاشت.
اجازه خواهم داد خودش انتخاب کند که کدام هنر یا کدام ورزش را بیشتر میپسندد. او را برای یافتن استعدادها و علاقههایش تشویق میکنم، نه آن که به اجبار از او توقع دکتر یا مهندسشدن داشته باشم. او را با برچسب نابغه و تیزهوش از اجتماع جدا نخواهم کرد تا بداند تمام آدمیان ارزشمند و هریک در جایگاه خود محترم هستند.
برایم این مهم است که فرزندم با خودش و دیگران صادق باشد و آگاهانه به دنبال رویاها و آرزوهای شخصیش برود. نیک میدانم که مالک و صاحباختیار کودکم نیستم، بلکه دخترم تنها امانتی است که چندسالی وظیفهی کمک به رشد او را بر عهده دارم و پس از آن، باید بگذارم برای خودش و در مسیر رشد شخصی خودش گام بردارد.
و میدانم که برای رسیدن به دستیابی به موارد بالا باید هرچه بیشتر بر روی خودم کار کنم و تا حد ممکن، رفتارها و باورهای خود را اصلاح نمایم.