به بهانه ۲۵ اردیبهشت، روز فردوسی
من از آن دسته افراد خوشاقبالی هستم که میتوانم از کتاب برای رسیدن به حال خوب استفاده کنم. چندی پیش که قدری ناخوش بودم و جایی بودیم که به جز یک کتاب فارسی سوم راهنمایی، چیزی در خانه صاحبخانه پیدا نمیشد همان کتاب را با اشتیاق ورق زدم. شعرها و قطعات کلاسیک و نو را میخواندم تا به این تکبیت از شاهنامهی حکیم توس رسیدم:
به دانش فزای و به یزدان گرای
که او باد جان تو را رهنمای
همین تکبیت فردوسی بزرگوار، حالم را دگرگون و خوش کرد. دقایقی در این بیت عمیق غوطه خوردم (و برای همین است که این بیت را در آغاز تمام آموزشهای صوتی و ویدئویی خود استفاده میکنم).
به یاد لحظات فراوانی از زندگی افتادم که وقتی غزلی از سعدی یا مولانا یا حافظ را با خود زمزمه میکنم، چنان به وجد میآیم که دیگر نمیتوانم آرام بنشینم. دکتر سروش در مقدمه کتاب اوصاف پارسایان میگوید گاه مطالعه نیمبیت مثنوی یا سعدی، اثری بیشتر از خواندن یک کتاب اخلاقی دارد و حقیقتا هم همینطور است.
تردیدی ندارم که ادبیات ما، سرشار از گنجهای شفابخش است و چه سعادتمندیم اگر گاهی کتابها را از کتابخانه برداریم، خاکشان را پاک کنیم. بازشان کنیم و بخوانیمشان و چه محروم، اگر در کنار گنج باشیم و دست و دلمان تهی باشند.
خدا را شکر که در تاریخ این سرزمین فردوسی هست، حافظ و سعدی هست، مولانا هست، خیام و عطار هست و بسیاری بزرگان دیگر هستند. این نامهای درخشان صدها سال است زندهاند و همچنان زنده خواهند بود. بگذار عدهای قدر این بزرگان را ندانند، ولی آن قدرناشناسان هستند که فراموش خواهند شد و نام فردوسی و مولانا و سعدی و … همچنان به نیکی زنده خواهد ماند.
خدایا تو را به خاطر این که میتوانم در کنار سفره پرنعمت ادبیات پارسی بنشینم و به قدر توان، از آن لقمه بردارم و لذت ببرم، بینهایت سپاسگزارم.